چند قطره احساس
کاش دنیا یکبار هم که شده بازیش را به ما می باخت مگر چه لذتی دارد این بردهای تکراری برایش؟!...
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 6 شهريور 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |


 

به طراوت باران ......... نه!

 

به زلالی چشمه ها .......... نه!

 

تو را به پاکــــــــــی خدایــــــــــــــــــی

 

که میپرستی

 

دوست خواهم داشت!

 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 6 شهريور 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |


 

ساعت اتاق را خوابانده ام

 

بی کوک

 

بدون باطری

 

تا حتی هوس یک ثانیه حرکت هم به سرش نزند

 

گور بابای دقایق !

 

بی تو بودن

 

شمارش نمیخواهد ...

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |

 

غصه مــــرا خورد...

 


وقتی دیدم

 


دست به سینه ایستادی...!

 


تمام راه را

 


برای

 


اغوشــــــت

 


دویـــــــــده بودم .........

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |


 

به جهنم که پیر میشوی

 

دیوانه!

 

چروکِ زیر چشمانت

 

همانقدر زیباست

 

که چینِ رویِ دامنت

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |


 

ﺳﺮ

 


ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﻣﻦ

 


ﺑﮕﺬﺍﺭ

 



 


ﺁﺭﺍﻡ

 


ﺑﮕﻮ:



ﺩﻭﺳــــــﺗﺖ ﺩﺍﺭﻡ...



ﺍﺯ ﭼﻪ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﯽ!؟


ﻓﺮﺩﺍ

 


ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ


ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﺍﻧﮑﺎﺭ ﮐﻨﯽ!...

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |

 

اگر صاحب بهشت بودم...

 


آنقدر روی زمین آن سیب مــے کـاشتم تا همه ی اهل آن را بیرون کنم...!

 


مَن باشم ...

 


تـُ باشــے ...

 


خــُدا باشد ....

 


و دیگر...

 


تنهایــے و تنهایـی و تنهایــے

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |

 

باز باران با ترانه

 

میخورد بر بام خانه

 

خانه ام کو خانه ات کو ؟

 

آن دل دیوانه ات کو ؟

 

روزهای کودکی کو ؟

 

فصل خوب سادگی کو ؟

 

یادت آید روز باران ؟

 

گردش آن روز دیرین ؟

 

پس چ شد دیگر کجا رفت ؟

 

خاطرات خوب و رنگین ؟

 

در پس آن کوی بن بست

 

در دل تو آرزو هست ؟

 

کودک خوشحال دیروز ..

 

غرق در غم های امروز...

 

یاد باران رفته از یاد

 

آرزوها رفته بر باد...

 

باز باران باز باران

 

میخورد بر بام خانه

 

بی ترانه

 

بی بهانه

 

شایدم گم کرده خانه...

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |


 

غريب است دوست داشتن...

 

و عجيب تر از آن است دوست داشته شدن...

 

وقتی می دانيم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...

 

و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ريشه دوانده؛

 

به بازيش مي‌گيريم

 

هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر،

 

هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.

 

تقصير از ما نيست؛

 

تمامی قصه های عاشقانه، اينگونه به گوشمان خوانده شده‌اند..

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |


 

 کاش حداقل جوانمردی میکردی،

 


و "مهربانی ام" را بهانه ی رفتنت نمیکردی!

 


تا من مجبور نشوم هر روز "سنگ" را نشان دلم بدهم

 


و بگویم اگر مثل این بودی...

 


او"نمیرفت" !!!

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 18 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |


 

چــگـونـه دسـت دلم را بگیرم،

 

و در كـنار "دلـتـنگیـهایـم" قـدم بـزنم؟! ! !

 

در این شهر؛

 

که خـيابان هـایش پـر از "هَـرزه" هاست. . .

 

پـر از چـراغ مـاشـیــن هــا و

 

چشمکٍ آقـایـان! ! !

 

مـسـیـر من با شـمـا يـکی نـیـست،

 

از سـرعـتــ خـود نـکاهـیـد . . .

 

مـن آدابــ "دلـبـری" را نـمـیدانـم....!

 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |


 

ببخش...

 

 

ببخش که صدای گریه هایت را نمیشنویم...

 


گوشمان از قیمت دلار و ماشین و ویلا ومرغ و...

 

 

پر شده......!

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |


 

برفــــــ باشد !

 


باران ..

 


یا آفتاب ..

 


چتر نمی خواهمــــــــ !

 


بگو معنی لغاتــــــ را ...

 


از نــ و بنویسنـــــ ــد ..!

 


" امنیتـــــــ "

 


حصار دستــــــ های تــ و ستـــــــ !

نوشته شده در تاريخ شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |


آدم به خدا خیانت کرد!

خدا درد آفرید!

غم آفرید!

تنهایی آفرید!

بغض آفرید!

اما راضی نشد!

کمی فکر کرد!

و آنگاه عشق آفرید!

نفس راحتی کشید!

انتقامش را گرفته بود از آدم …!

نوشته شده در تاريخ شنبه 14 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |


 

 روزهای بدی در زندگی آدم می رسد

 

 که هیچ کسی حتی نمی پرسد:

 


 " خوبی ؟ "

 

برای چنین روزهای بدی

 

 نیاز به یگانه مهربانِ دلسوزی داری

 

به شرطی که در روزهای خوب فراموشش نکرده باشی

 

 و نامش چه زیباست ...
 

 

خدا ...

 

 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.