چند قطره احساس
کاش دنیا یکبار هم که شده بازیش را به ما می باخت مگر چه لذتی دارد این بردهای تکراری برایش؟!...
نوشته شده در تاريخ جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |

 

الو؟؟... خونه خدا؟؟ خدایا نذار بزرگ شم


الو ... الو... سلام


کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟


مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟


پس چرا کسی جواب نمی ده؟

 

حتما به ادامه ی مطلب سر بزنید...



ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |



آن روزهـــا که با تو بـــودن برایـــم آرزو بود ...



تمـــام شد...



امروز با تـــو بودن...



یا نبــــودن فرقـــی ندارد...



سیگــــــار باشد یک خیـــابان و برگهاے زرد پاییـــزے...



مـــن میروم تا دود کنــــم هستــــے ام را (!)


 

نوشته شده در تاريخ جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |

 

عـــزیـــزتــریـنـم ای کـــاش بــ ه جـــای جمـلـه

 


„تــ ــو لیــاقتــ ـتــ بیـش از مـــن استــــ”

 


گفتـ ه بـــودی

 


عـــاشـِق ِ دیـــگری شــده*ای...

 


من هــــم عاشـــِق بـــود*ه*ام...! Asheghe to

 


درکتـــ میـــکـــردم!!

نوشته شده در تاريخ جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |


 

ســـــــَــفــَرَت بـــِخــــــــــــــــــی ـــر...

 

امــــا بـــَد نیســـــت بـــِدانيــ !!!

 

دِلـــــَـمـ بهـ اندازهـ خط هایـ سپیـــــــــدِ جــــاده ای

 

کهـ در آنــیـ برایـــــــــتـ تـــــنگـ مــــیشَوَد...

 

نوشته شده در تاريخ جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |

 

به نیوتون بگویید...


هر عملی را عکس العملی نیست...!


اگر بود...


عاشقانه های من...


بی جواب نمی ماند!!!

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |


 

 

نمیدونم از کجا شروع کنم قصه تلخ سادگیمو ...

 

نمیدونم چرا قسمت میکنم روزهای خومب زندگیمو...


چرا تو اول قصه همه دوستم میدارن...


وسط قصه میشه سر به سر من میزارن...


تا میخواد قصه تموم شه همه تنهام میزارن...


میتونم مثل همه دورنگ باشم دل نبازم ... میتونم مثل همه یه عشق بادی بسازم


تا با یه نیش زبون بترکه و خراب بشه ....... تا بیان جمش کنن حباب دل سراب بشه


میتونم بازی کنم با عشق و احساس کسی .... میتونم درست کنم ترس و دلواپسی


میتونم دروغ بگم تا خودمو شیرین کنم ..... میتونم پشت دل ها قایم بشم کمین کنم


ولی با همه این حرفا باز منم مثل اونهام ... یه دروغگو میشم همیشه ورد زبونهام...


یه نفر پیدا بشه به من بگه چیکار کنم ... با چه تیری اونی که دوستش دارم و شکار کنم...


توی دنیا اصلا عشق واقعی وجود داره!!!???

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |

 

می آید.....

 

می رود....

 

می آید.....

 

می رود....

....

...می بینی؟

 

خیالت هم خیال بازی دارد...با من!!!

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |


 

تو به احساست بیاموز نفس نکشد

 

هوای دل ها آلودست اینجا

 

فاصله یک عشق تا عشق بعدی

 

یک نخ سیگار است

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |


 

تبعـید آدمـ بهــانـه داشتــ ،

 

یکــ سیـبــ !

 

امــــا مـن

 

هنـــوز نـمیـدانــم چـــرا

 

بــی بهـــانـه از قلــبتــ تبعیــد شــدمـ !

 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |

 

 

خدايا هر جا ميريم و ظلمي ميبينيم

 

 

همه ميگن كه نگران نباش خدا جاي حق نشسته !!!!!!!!!!

 

 

ميشه از جاي حق پاشي تا سر جاي خودش بشينه !!!!

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |

 

دوســت داشتــن يعنــــي:

 

اوني که اگه صــــــد دفعه هم ناراحتــــش کني.....

 

هــربــار ميـــــــگه اين دفــعه آخـــــريه که مي بخشــــــمت.....

 

و بــازم با اخـــــم ميــاد توي بغــــــلت...

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |


 

من چشمهایـــم را بستم و تو قایــم شدی ..

 

من هنـــوز روزها را می شــمارم!..

 

و تـــو پیدا نمیشوی !..

 

یا من بازی را بلــد نیستم !

 

یا تو جر زدی !

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |

 

برای نبودن که همیشه لازم نیستــــــــــ  راه دوری رفته باشی

 

میتوانی همین جاپشت تمـــــــــام ِ بغضهایت ، گم شده باشی

 

این روزها خوبم ، کار میکنم ، شعر میخوانم

 

قصه می نویسم و گـــــــــــاهی

 

دلم که برایتــــــــــــ . . . تنگ میشود

 

تمام خیابانها را ، با یادتـــــــــــ . . . پیاده میروم

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |


تو يعني پاكي باران ..


تو يعني لذت ديدن ..


تو يعني يك شقايق را به يك پروانه بخشيدن ..


تو يعني از سحر تا شب به زيبايي درخشيدن ..


تو يعني كبوتر را ز تنهايي رها كردن خداي آسمانها را به تنهايي صدا كردن ..


تو يعني مثل نيلوفر هميشه مهربان بودن ..


تو يعني چتري از احساس براي قلب باراني ..


تو يعني دست يك گل را .. به دست اطلسي دادن ..


تو يعني روح باران را متين و ساده بوسيدن ..


و يا در پاسخ يك لطف به روي غنچه خنديدن ..


اگر چه دوري از اينجا تو يعني اوج زيبايي ..


كنارم هستي و هر شب به خوابم باز مي آيي

 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, توسط مهرداد خدابنده لو |

 

ســـــــــــــــــاکتـــــــــــ کــه مي مانـــي...

 

ميگذارند به حســـابــــــــــــ جوابــــــــــ نداشتنتـــــــــــــ !

 

عـــــــــــــــــــمراً بفهمند داري جـــان ميکَني

 

تا حرمــــــــــــــــــــــــــتهـا را نگه داري ...

 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.