براي دلم، گاهی مادری مهربان ميشوم، دست نوازش بر سرش ميكشم، ميگويم: «غصه نخور، ميگذرد …»
برای دلم، گاهی پدر ميشوم، خشمگين ميگويم: «بس كن ديگر بزرگ شدی…»
گاهی هم دوستی ميشوم مهربان، دستشرا ميگيرم، ميبرمش به باغ رويا ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
دلم ، از دست من خسته است....
نظرات شما عزیزان: